شب آخرین روز تابستونیتون بخیر ....
الان دیگه یکی یه ساعت هم اومدیم عقب که یه ساعت بیشتر با تابستون خانوم باشیم ولی بالاخره که چی ؟ آخرش میری و آقای پاییز با همه ی رنگهای زرد و نارنجی که دنبال خودش داره میرسه
از بچگی بهار و تابستون رو مثل جنس مونث میدونستم و پاییز و زمستون رو از جنس مذکر . یعنی بهار خانوم و خانم تابستون و آقای پاییز و آقای زمستون
خوبه نه؟
الان نمیدونم توی تابستونیم یا توی پاییز ولی کلا از این نسیم پاییزی خوشم میاد که با خودش عطر " باز آمد بوی ماه مهر " رو میاره و آدم دلش میخواد دوباره برگرده سر کلاس اول با همون همشاگردیهای قدیمی پشت همون نیمکت تخته ای ردیف وسط که من سر نیمکت مینشستم و آقای بهرامیان شروع میکرد به یاد دادن اولین حرف الفبای فارسی
" آ "
سلام. خیلی قشنگ مینویسی من هرروز واسه خوندن مطالب جدیدت میام . زود به زود آپ کن
مرسی . چشم سعی میکنم
سلام . دلم تنگ شد واسه مدرسه...

ولی دانشگاه بهتره ...
دانشگاه حس بهتری داره..
مممنون قشنگ نوشتی... بازم بنویس ..من هر روز بیشتر از سمیرا میام به وبلاگت سر میزنم..
ببینیم و تعریف کنیم
فقط نمیدونم چ جوری هرروز صب پا میشدیم میرفتیم مدرسه
چ ستمی بودا!
دلتنگ اون روزام که نشدی اصلا
تقسیم بندی جالبیه
ولی من چون پاییز و خیلی دوست دارم میگم پاییز خانوم
چون لباسای قشنگ و رنگی هم داره
و تابستون بداخلاق هم آقای تابستون ....
نظرتون برام محترمه
با کلی فشار به مغزم یادم اومد اسم معلم کلاس اولم خانم قنبری بود.من کی هیچی یادم نمیاد ولی مامانم میگه روز اول مدرسه نیشت تا بنا گوش باز بود!!!!!!زیادی خوشحال بودم
ایشالله همیشه نیشت تا بناگوش باز باشه و خوشحال باشی
پاییز همه چیزش قشنگه حتی
حتی من
چــــــــــــــــــــــــــرا ؟
چرا تبستون رفت ؟
اولا تبستون نه و تابستون ....
بعدشم که چی ؟ حالا مثلا فکر کن تابستون میخواستی چه گلی به سر من بزنی
دیوونه پاییز قشنگتره
کامنت خالی یعنی چی اونوقت؟؟؟؟؟
مث اینه که من مطلب خالی پست کنم
خدا کنه زودتر عید بشه بریم سیزده بدر
دیوانه