یادت هست آمدی تا عاشق باشی؟
آمدی تا کهنه محبت دلم را بهانه ای کنی برای زندگی
اما بدان این من بودم که گدایی بودم برای دوست داشتن هایت
امشب باز چشمهایم صبور شده اند ... برای اشک هایم
وقتی که باور کردند ...
دیدن دوباره چشمهایت باور کردنی نیست!
ای تویی که بودنت جانی دوباره به بودنم بخشید!
دیوارهای فاصله بلندند ...
اما من هنوز هم صدایت میکنم
صدایم را نمیشنوی ؟
نگو که غریبانه برایت فراموش شده ام!
نگو که غریبانه برایت فراموش شده ام!
باور کردنش سخته ولی این یه حقیقت تلخه
اوهوم
حتما صدات و میشنوه .....
اما شاید نمیخواد به روی خودش بیاره...
شاید .... نمیدونم
کاش می تونستم درکت کنم ولی من از عشق چیزی سرم نمیشه
خوشحالم که قاطی این مسائل نشدی . درود به تو
سلام
دوست خوبم متن زیبایی بود ولی چرااااااااااااا اینقدر غمگین؟
ممنون خبرم کردی
فعلا
همیشه غمگین نیست . دنیا غم و خوشی زیاد داره
فراموشی وجود نداره مگه اینکه پایِ یکی وسط باشه!
مهم اینه که دیگه براش مهم نباشی
سلام دوست عزیز من تازه با شما آشنا شدم جالب می نویسی موفق باشی به منم سر بزنید و اگه تمایل به تبادل لینک داشتین خبرم کنید
راستی اون سگ پشمالو ام خیلی خوشمل
لطف دارید چشم میام خدمتتون
سلام من اولین باره میام تو وبلاگت.دیده جالبی نسبت به زندگی داری.به گل مریم گفته بودی خوشحالی که از عشق چیزی نمیدونه.ولی عشق چه تلخ چه شیرین تنها بهونه ی زندگیه. باید دیدمونو نسبت به عشق عوض کنیم و عاشق باشیم..................
من شما را لینک میکنم یه سری به کلبه ی منم بزن.
اولا خوش اومدی . دومأ ممنون لطف داری . سومأ من نفهمیدم این گل مریم پسره یا دختر ؟
دست آخر منم شما رو میلینکم
لطف دارید ...
تامل خیلی خوبه خوشحال میشم گامی در جهت تامل بردارم !
منم همگام با شما هستم